خوابهاي ناز يك فرشته آسمونی
خلاصه روز چهارم و پنجم و........ گذشت خدارو شکر زردی ستایش خانوم خوب شد و البته ناگفته نماند
خیلی سخت بود . جالب بود با خاله سمیه و خاله سمانه و مامان شیفت تعیین کرده بودیم .
۴۸ ساعت بیدارباش . در ضمن هشتم و نهم ماه رمضون بود . خیلی وقتها تا سحر بیدار بودیم
آخه نباید چشم بند کنار می رفت که البته یکبار این اتفاق افتاده بود
روزهاي اول ستايش خانوم خوب مي خوابيدند و در حالي كه از ورزشهاي كششي هم غافل نبودند.
خوب فرشته كوچولوي ما حق داشت - چون ۹ ماه توي يك دنياي ديگه يه جور ديگه اي خواب بوده.
برامون عجيب بود چقدر راحت - چقدر آروم - چقدر معصوم خوابيده ............
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی